جنبش سبز «اینها» را ندارد!
برای یك "جنبش اجتماعی" پیزوری و وارفته و در حال خاموشی و فراموشی كه این همه قبول زحمت لازم نیست. حتی چه بسا عاقلانه تر این باشد كه برای جلوگیری از بزرگنمایی اش، نسبت به آن بی محلی و كم اعتنایی كنند و اندك تحركات "مذبوحانه اش" را زیر سبیلی نادیده بگیرند! اما چرا واقعیت ها خلاف این را می گویند؟ عاقلان دانند.
. "جنبش سبز"، اكنون دیگر واقعیتی غیر قابل انكاراست. این را از واكنشهای "هر روز به یك رنگِ" مخالفان این حركت اصیل و عمیقا ملی و مسالمت آمیز و اصلاح طلبانه به خوبی می شود فهمید. بد و بیراه گویی ها، بگیر و ببندها، پرونده سازی ها و حتی ضرب و شتم های خیابانی و معركه گیری های به اصطلاح رسانه ای ، چه در صدا و سیما و چه در كیهان و اذناب و اصحابش و چه حتی در تریبون های فرمایشی به ظاهر مذهبی، نباید كسی را به اشتباه بیاندازد. اگر جنبش سبز چیزی نبود، پس این همه "بسیج و مانور و تغییر سازمان و آماده باش شبانه روزی و اخطار تلفنی و پیامكی و احضار و تهدید و اخراج از محل كار و محرومیت از تحصیل و ممنوعیت خروج از كشور و امثال اینها" برای چیست؟
جنبش سبز بر خلاف تصور نادرست یا ادعا و القای برخی ، مولود انتخابات اخیر نیست. نوجوان برومند و قبراق و یاهوش و پرهمتی است كه پس از دوازده سال - از دوم خرداد هفتاد و شش تا بیست و دوم خرداد هشتاد ودو_ از پرده مستوری به در آمده و شناسنامه اش را آشكار ساخته است.
گناه مردم چیست كه عده ای در خواب خرگوشی بوده اند یا به دلیل ابتلا به بیماری كوررنگی ،رنگ سبز را عوضی دیده اند! اما هنوز هم دیر نشده است. هر كس می خواهد از خواب خرگوشی بیدار شود،خوب بیدار شود. اندكی چشمانش را بمالد ، شستشو كند، بی هیچ نیازی به هر گونه عینك به میان مردم برود و واقعیت را آنگونه كه هست مشاهده كند. جنبش سبز واقعیت دارد. همچون هر پدیده واقعی، چیزهایی "دارد" و چیزهایی "ندارد".
اهالی این جنبش آن را به خوبی می شناسند، این ها را برای از ما بهتران می گویم. در این مجال می خواهم به آنچه كه جنبش سبز "ندارد" اشاره كنم:
۱- جنبش سبز "عجله" ندارد.
شاید برای نخستین بار در تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی معاصر ایران است كه ، یك جنبش مردمی برای اصلاح امور و رسیدن به هدف هایش شتابزده نیست. قصد ندارد با سه حركت كار را تمام كند. چون دنبال شورش و انقلاب و برانداز ی رژیم و از این دست نیست . چون می داند از كجا شروع كند، چگونه راه برود و به كجا برسد. عجله ای در كار نیست. رهرو آنست كه آهسته و پیوسته رود.
۲- جنبش سبز، "رهبر كاریزماتیك " ندارد.
موسوی،كروبی و خاتمی؟ نه! اینها اگر به هر اندازه "كاریزما" هم داشته باشند ،خوشبختانه به همان اندازه "ادعای رهبری" ندارند! هر چه نقش و خاصیت كاریزماتیك این سه شخصیت بیشتر، داعیه رهبری آنها برای جنبش كمتر! به گمانم این نخستین بار است كه "كاریزما" ابزار رهبری طلبی نمی شود.مردم- یعنی حامیان جنبش سبز_ نیز به تجربه در یافته اند كه نیازی به این یك قلم جنس ندارند. در یافته اند كه رابطه مرید و مرادی را نه در عرصه سرنوشت اجتماعی بلكه باید در قلمروانتخاب های شخصی وانهند. در جنبش سبز، دعوا بر سر رهبر ی طلبی این و آن نیست، دعوا بر سر این است كه : من هم یكی از شماها هستم!
۳- جنبش سبز، "سیاه و سفید" ندارد.
درست بر عكس جبهه مخالف جنبش سبز كه همه چیز را یا "سیاه"و یا "سفید" می بیند، و البته خودش را از موضع مطلقا حق به جانب، "سفید" و مخالف و حتی منتقد خود را "سیاه" می انگارد. در جنبش سبز برای همه،هر كس - با كمترین میزان و نسبت نزدیكی به خواسته ها و هدف های اصلاح طلبان- جا هست. "جنبش سبز″، طیفی رنگین از انگیزه ها، آرمان ها و چشم انداز هاست.هر كس به اندازه سر سوزنی داعیه حق طلبی دارد ، عضو جنبش سبز است.
۴- جنبش سبز، "ترس و واهمه " ندارد.
از قدیم گفته اند: الخائن خائف: خیانتكار می هراسد. در این پنج ماه اگر هر چیز پنهان مانده باشد، این واقعیت به درستی آشكار شده كه :"جنبش سبز″ را با شیوه های رایج نمی توان به هراس و واهمه وادار ساخت. چرا باید ترسی درمیان باشد؟ آیا حقیقت جویی، اصلاح طلبی، تاكید بر حاكمیت اراده ملی و قانون گرایی و حقوق شهروندی و حقوق بشر، خیانت است؟ كه باید از پیامدهای آن ترس و واهمه داشت؟
۵- جنبش سبز، خود شیفتگی ندارد.
"آنچه خوبان همه دارند، من تنها دارم"، " این منم طاووس علیین شده"، در این جنبش داغ باطله خورده است. می داند كه هر حركت اجتماعی، كم و كاستی دارد ، فراز و نشیب دارد ، تند و كند دارد ، همراه و ناهمراه دارد و البته گاهی رفیق نیمه راه دارد و از همه اینها خطرناك تر، گاهی رفیق های نا همراه دارد. این جنبش از خودش، شعارهایش، شخصیت های سرشناس و چهره های مورد اعتمادش، "بت" نمی سازد ، آنها را " قدیس″ . " قبه نور" و " ماورایی" نمی داند.
۶- جنبش سبز، "تشكیلات و تشریفات" ندارد.
این یكی از″عیب" های جنبش سبزاست كه از هزار " حُسن" بهتر است. اشتباه می كنند عزیزانی كه شب و روز زحمت می كشند، خواب از چشمان آنها رمیده در به در دنبال محفل و تشكیلات و سازمان رهبری كننده جنبش سبز می گردند و البته چیزی هم پیدا نمی كنند. صادقانه و صمیمانه می گویم: چیزی از این دست وجود ندارد. جنبش سبز، تشكیلات و تشریفات حزبی و سازمانی ندارد.البته جنبش سبز، سازمان یافتگی دارد اما از جایی سازمان دهی نمی شود .هماهنگی آن حاصل هم اندیشی و همدلی و همسویی طبیعی یك جنبش مدنی درون زای اجتماعی است.
۷- جنبش سبز "زنده باد، مرده باد" ندارد.
مساله جنبش سبز، چه كسی برود ، چه كسی بیاید نیست. این باشد، آن نباشد نیست . دغدغه جنبش سبز،" كرامت شهروند ایرانی" است. هر كس در هر مقام و مرتبه، به این دغدغه وفادار باشد، وجاهت دارد و اگر نه، نه! جنبش سبز ، نه با هیچكس پدر كشتگی دارد و نه با هیچكس عقد اخوت نود و نه ساله. همه چیز به شرط چاقو. اگر كسی را محترم می شمارد به خاطر آن است كه مردم را محترم می شمارد و بالعكس.
۸- جنبش سبز، "كینه ورزی و خشم و عصبانیت " ندارد.
با همه كژرفتاری ها و بداخلاقی ها و بی حرمتی هایی كه در این پنج ماه از سوی معركه گیران و دست اندر كاران پروژه سركوب علیه جنبش سبز صورت گرفته گمان من این است كه جنبش سبز ، نسبت به هیچ كس حتی دشمنان خود كینه ندارد، در رفتارش از خشم و عصبانیت نشانه ای نیست. برعكس، بسیار خونگرم و آغوش گشوده است كه به كمترین نشانه ای از هم نوایی یا حتی ابراز پشیمانی از سوی هر كس كه " آن طرف" بوده خوشامد بگوید.
جنبش سبز، حتی مخالفان و سركوب كنندگان خود را - اگر به راه راست برگردند- دوست خواهد داشت. چهره جنبش سبز، بر خلاف چهره اخموی جبهه مخالفش، بسیار بشاش و خندان و سرخوش و خوش اخلاق است.از خشم خبری نیست. اگر هست عزم استوار است.
آیا جنبش سبز،"نداشته ها"ی دیگری هم دارد؟ آری. اما برای این مجال ، بس است . عزت زیاد.
احمد پورنجاتی
جناب آقای پورنجاتی
لذت بردم از این متن ، هر آنچه می اندیشیدم به بهترین شکل به نگارش آمده بود.
جنبش سبز یک باور عمومی است ، ما بیشماریم
Saeid
۲۱ آذر ۱۳۸۸، ۷:۳۲:۰۰